مجسمه سازی یک اصطلاح ثابت نیست که برای یک دسته بندی دائمی از اشیاء یا مجموعه فعالیت ها اعمال شود. بلکه نام هنری است که رشد میکند و تغییر میکند و مدام در حال گسترش دامنه فعالیت های خود و ایجاد انواع جدیدی از اشیاء است. دامنه این اصطلاح در نیمه دوم قرن بیستم بسیار گسترده تر از دو یا سه دهه قبل بود، و در وضعیت جاری هنرهای تجسمی در قرن بیست و یکم، هیچ کس نمی تواند پیش بینی کند که در آینده پیشرفت آن چه خواهد بود.
ویژگی های خاصی که در قرن های گذشته برای این هنر تجسمی ضروری تلقی می شد، در بسیاری از مجسمه سازی های مدرن وجود ندارد و دیگر نمیتواند بخشی از تعریف آن باشد. قبل از قرن بیستم، ساخت مجسمه به عنوان یک هنر بازنمایی در نظر گرفته می شد، هنری که از اشکال در زندگی تقلید میکرد، اغلب از پیکره های انسان و همچنین اشیاء بی جان، مانند بازی، ظروف و کتاب. با این حال، از آغاز قرن بیستم، این شاخه از هنرهای تجسمی، شامل اشکال غیر بازنمایی نیز شده است. مدتهاست که پذیرفته شده است که اشکال اشیاء سه بعدی کاربردی مانند مبلمان، گلدانها و ساختمانها ممکن است گویا و زیبا باشند بدون اینکه به هیچ وجه بازنمایی شوند. اما تنها در قرن بیستم بود که آثار هنری سه بعدی غیرکارکردی، غیر بازنمایی کننده شروع به تولید کردند.
اشکال مختلف مجسمه
مجسمه ممکن است به صورت گرد یا برجسته باشد. یک مجسمه در گرد یک شی مجزا و جدا شده در جای خود است که همان نوع وجود مستقل در فضا را به عنوان بدن انسان یا یک صندلی هدایت می کند. یک امداد این نوع استقلال را ندارد. از چیز دیگری بیرون میآید و به آن متصل میشود یا بخشی جداییناپذیر از آن است که یا بهعنوان پسزمینهای است که در برابر آن تنظیم میشود یا ماتریسی که از آن بیرون میآید.
سه بعدی بودن واقعی مجسمه در دور، دامنه آن را از جهات خاصی در مقایسه با محدوده نقاشی محدود می کند. هنر مجسمه سازی نمی تواند توهم فضا را با ابزارهای صرفاً نوری القا کند یا فرم های آن را با اتمسفر و نور به همان اندازه که نقاشی می تواند بپوشاند. این یک نوع واقعیت دارد، یک حضور فیزیکی واضح که از هنرهای تصویری محروم است. فرمهای مجسمهسازی ملموس و قابل مشاهده هستند و میتوانند به شدت و مستقیماً برای حساسیتهای لمسی و بصری جذاب باشند. حتی افراد کم بینا، از جمله آنهایی که به طور مادرزادی نابینا هستند، می توانند انواع خاصی از مجسمه ها را تولید کنند و از آنها قدردانی کنند. در واقع توسط منتقد هنری قرن بیستم، سر هربرت رید، استدلال شد که این هنر را باید در درجه اول یک هنر لمس در نظر گرفت و ریشه های حساسیت آن را می توان در لذتی که فرد از دوست داشتن چیزها تجربه می کند جستجو کرد.
تاریخچه هنر مجسمه سازی را در سایت آپادانا بخواید :
- ۰ ۰
- ۰ نظر